بدون لباس ، سیگار بدست جلویم مانور می دهد . فکر کنم دیشب بهترین گلدان همسرم را شکست . ولی اشکالی ندارد . باید به همسرم بگویم که گربه اش گلدان را شکسته است . چطور همسرم میتواند یک گربه را بیشتر از من دوست داشته باشد ؟ من نمی توانم یک فاحشه را بیشتر از او دوست داشته باشم ؟ بالاخره یک باریکه از امید هست که فاحشه ها دوست داشتن را بفهمند اما امکان ندارد گربه ی همسرم بتواند بفهمد که همسرم واقعا دوستش دارد و تازه خیلی هم بیشتر از من دوستش دارد . گربه ها از مقایسه هیچ چیز نمی دانند . نمی فهمند که چقدر برایم سخت است که همسر مهراد چهار بار جلوی من لب های مهراد را بوسیده است . فاحشه ها بهتر از همه ی آدم های دنیا از اعمال مقایسه ای سر در می آورند . فاحشه ها در ذهنشان مدام خودشان را با زن هایی که همبستر شوهرشان نمی شوند و به شوهرشان راه نمی دهند ، مقایسه می کنند .
فاحشه ها برعکس گربه ها ترسو نیستند . وقتی دست سرد یک غریبه به گردنشان می خورد ، آرام می مانند . اما حتی همسرم بعد از شش سال اجازه نمی دهد وقتی دستانم سرد است به او دست بزنم .
راستی فراموش نکنید که همسرم از اینکه با گربه ها و فاحشه ها مقایسه شود متنفر است . لطفا مثل دیگران این حرف ها رو کف دستش نذارید .
بیچاره فاحشه ها تنها برای مردانند
امان از این کوریون.
4 رو کوریون نوشته !
اینجا پنجه
آره آره آره...خودشه...این درسته...