پانوراما

        

         

من دنبال تو میگردم که خودت را پیدا کنم و تو تلاش می کنی من باشی تا خودم را در تو پیدا کنم .  

            

          

          


21

       

                   

یارو فکر می کنه بقالیه ! 

نمی دونم شماره ی منو از کجا پیدا کرده ، زنگ زده میگه : آقا بهت پول میدم داستان عاشقیم رو برام بنویسی ! 

یکی نیست بهش بگه : آخه عزیز دلم ، تو هزار تومان بابت کتاب جواد سعیدی پور که دانلود کردی ، به شماره حسابی که اول کتاب داده بود ریختی که حالا اینقدر دست به نقد شدی ؟! 

                    

                  

دانلود مجموعه داستان هیچان ( نوشته ی جواد سعیدی پور ) : کلیک کنید 

       

  

         


20

      

       

          

خیلی دوست داشتنیه که آدم کاری رو که دوست داره ، به خاطر کسی رو که دوست داره ، دیگه انجام نده 

برای همین همیشه منتظر موندم که بالاخره یه نفر ازم قول بگیره که دیگه سیگار نکشم 

یا لااقل قول بگیره دیگه ننویسم ... 

       

           

          


19

     

    

مرد که گریه نمی کند ، سیگار می کشد ...  

 

      

  


11

 

همونجور که هست ...
گاهی بالا و گاهی پایین
گاهی تنها و گاهی غمگین
گاهی بازنده و گاهی بی طرف
ای کاش بلد بودیم این بازی رو به نفع خودمون تغیرش بدیم
ای کاش یاد می گرفتیم همیشه برنده باشیم
ولی حالا که سخته
حالا که نمیشه
باید عادت کنیم همه چیز رو همون جور که هست دوست داشته باشیم ... 

  

   

 


9

 

 

 

عشق من ! اینقدر زود قضاوت نکن . هنوز تو دنیا مرد های زیادی هستن که باهاشون نبودی ! 

 

  

 


5

 

 

بدون لباس ، سیگار بدست جلویم مانور می دهد . فکر کنم دیشب بهترین گلدان همسرم را شکست . ولی اشکالی ندارد . باید به همسرم بگویم که گربه اش گلدان را شکسته است . چطور همسرم میتواند یک گربه را بیشتر از من دوست داشته باشد ؟ من نمی توانم یک فاحشه را بیشتر از او دوست داشته باشم ؟ بالاخره یک باریکه از امید هست که فاحشه ها دوست داشتن را بفهمند اما امکان ندارد گربه ی همسرم بتواند بفهمد که همسرم واقعا دوستش دارد و تازه خیلی هم بیشتر از من دوستش دارد . گربه ها از مقایسه هیچ چیز نمی دانند . نمی فهمند که چقدر برایم سخت است که همسر مهراد چهار بار جلوی من لب های مهراد را بوسیده است . فاحشه ها بهتر از همه ی آدم های دنیا از اعمال مقایسه ای سر در می آورند . فاحشه ها در ذهنشان مدام خودشان را با زن هایی که همبستر شوهرشان نمی شوند و به شوهرشان راه نمی دهند ، مقایسه می کنند .

فاحشه ها برعکس گربه ها ترسو نیستند . وقتی دست سرد یک غریبه به گردنشان می خورد ، آرام می مانند . اما حتی همسرم بعد از شش سال اجازه نمی دهد وقتی دستانم سرد است به او دست بزنم .

راستی فراموش نکنید که همسرم از اینکه با گربه ها و فاحشه ها مقایسه شود متنفر است . لطفا مثل دیگران این حرف ها رو کف دستش نذارید . 

 


1

 

 

یک قانون نانوشته می گوید که همیشه اول و آخر همه چیز خیلی سخت می شود